تهران دوستداشتنیترین شهر دنیاست. چرا؟ چون زشتترین و کریهترین و بیقاعدهترین شهر دنیاست. چون هیچ کس کاری به کار دیگری ندارد. شهر محبوب من همین است. شهری که بتوانم در آن گم شوم. شهری که یک آدم را هرگز دو بار نبینم و باور نکردنی است که این در تهران شدنی است. حتی اگر سه سال پیاپی صبح ساعت هفت و ربع سوار اتوبوسها رگ خواب...
آدمها زمانی که افسردهاند واقعا بی فایده و به درد نخور میشوند. علتش این است که بیپناه و تعطیل میشوند و در آن زمان هیچ کاری نمیشود کرد باهاشان. هر چه مینویسند مزخرف است و هر کاری میکنند بوی ماندگی و ملال میدهد. به نظرم کسانی که افسردگیشان را جار میزنند بیشتر متقلب و دزداند تا آدم حسابی. خب البته استثناه رگ خواب...
شما دیگر میدانید که این رسم را همیشه داشتهام که در روز یا شب تولدم مطلبی را اینجا منتشر کنم. امسال هر چه فکر کردم چیزی به ذهنم نرسید چون ماجرا بر میگردد به ۲۶ مرداد، یعنی درست دو روز بعد از ترخیصم از دوره آموزشی سربازی. در واقع من که باید اول اردیبهشت اعزام میشدم اعزام شدم و چند روز بعد برمان گرداندند و اتفا رگ خواب...